من و زندگی در ایتالیا

حرفهای دوستانه

من و زندگی در ایتالیا

حرفهای دوستانه

ماندن یا نماندن مسئله این است

همیشه معتقد بودم و هستم خیلی از کسایی که مهاجرت می کنن یه جورایی نه راه پس دارن و نه راه پیش . دوست ندارن برگردن چون می دونن شرایط اجتماعی و اقتصادی و اموزشی و کلا خیلی چیزای دیگه اونجوری نیست که در واقع می تونه باشه .وقتی طعم زندگی در اروپا و امریکا که شرایط زندگی در اونها بر اساس نظم و قانون و انضباط اجتماعی هستیش رو می چشی با  وجود تمام دلتنگی ها یی که برای خونه و خانواده و دوستانت داری و با وجود هزینه های سنگین زندگی در اینجا و صد البته به خاطر اینده فرزندانمون هم حاضر نیستیم برگردیم به شرایط قبل . 


برا من بعد از گذشت دو سه سال هنوز شرایط به حالت عادی در نیومده . افسردگی و دلتنگی و یاد و خاطره خانواده ام همیشه با منه و هر وقت به این فکر می کنم که فقط سالی یکبار ممکنه برادر و خواهرو مادرم و ببینم دلتنگی تمام وجودمو در برمی گیره .در این موقع ها هی باید خودم به خودم امید بدم .هر چند تجربه شرایط بسیار سخت اقتصادی که در اینجا و در طول یکی دو سال گذشته تاثیر خیلی بدی بر زندگی ما گذاشته ولی الان مقداری این شرایط تعدیل شده و امیدواریم با پیدا کردن کار مناسب در اینجا و یا هر جای دیگه دنیا که بشه وضعیتمون به ثبات و پایداری لازم برسه و از استرس ها و نگرانی هامون هم کاسته بشه . خیلی دوست داشتم دوستان خوبی اینجا می داشتم تا در چنین مواقعی باهاشون حرف می زدم و درد دل می کردم ولی متاسفانه هنوز در اینجا چنین افرادی و پیدا نکردم .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد