من و زندگی در ایتالیا

حرفهای دوستانه

من و زندگی در ایتالیا

حرفهای دوستانه

دوران نوجوانی فرزند من

حالا با تمام این مسائل و مشکلات زندگی روزمره  ، ورود دخترم به دوران نوجوانی فصل جدیدی از زندگی رو برای من و خانواده  اغاز کرده . 

اصلا دوست ندارم مثل یه مادر منفعل بشینم و بزارم هر کاری که می خواد انجام بده و فقط نصیحتش کنم و اونم از این گوش بشنوه و از گوش دیگه بندازه بیرون .

 حالا باید علاوه بر زمینه های مطالعات قبلیم باید با روانشناسی کودک و نوجوان هم بیشتر و بیشتر اشنا بشم  . خوبه به سایت ها و منابع فارسی در حد وفور تو اینترنت دسترسی دارم و می تونم تو گروههای مختلف عضو شوم و نظراتم و در این خصوص با بقیه به اشتراک هم بزارم . 

هر چند اینجا الان بزرگترین مشکلم حرف زدن به زبان ایتالیاییه که خیلی هم با هاش  مشکل دارم و روز به روز دارم بیشتر تلاش می کنم  تا بهتر بشم و به خاطر دخترم هم که شده و برای همراه شدن بیشتر و بهتر با اون باید خیلی سریعتر راه بیافتم .

دوست دارم یه زندگی شاد و خوب و کم اشتباه داشته باشیم . دوست ندارم بگم هر چه پیش امد خوش امد و یا تقدیر چنین بود .

همینطور هم می خوام دخترم از الان راه خودش وپیدا کنه .بدونه در اینده نقشه و تصمیمش برا زندگیش چیهه .

 اینجا امکانات  و ازادی خیلی زیاده .فقط تو باید راه درست و مناسب و انتخاب کنی و ثابت قدم باشی . 

گاهی دلم میسوزه برا دوره خودمون که تو اون دوران جنگ و پس از اون  نه بچگی درست و حسابی داشتیم و نه دوران نوجوونی و جوونی شادی و سپری کردیم . حالا که شرایط عوض شده  و لااقل امکانات زندگی در یه محیط مناسب تر برا بچه مون وجود داره هی باید حرص بخوریم که بابا قدر این نعمت ها رو بدون و بهره ببره . 


نظرات 2 + ارسال نظر
طرلان پنج‌شنبه 18 اردیبهشت 1393 ساعت 16:23 http://delsepordeyepashiman.mihanblog.com

سلام ورده جان من نمیدونستم دوباره داری مینویسی چرا پس خبری ندادی از خودن پیش منم نیومدی که؟میگم باهات موافقم ما همه کودکیمون به استرس و دوران سخت و تلخ جنگ گذشت کودکی و نوجوانی خوبی نداشتیم اما الان دختر شما و امثال بچه هایی که هم سن دخترتن حتی تو همین ایران شرایط خیلی بهتری دارن ..ما نسل سوخته بودیم ..بهترین روزهامون از کودکی با خاطرات تلخی گذشت که دیگه برنمیگرده اما عوضش شما میتونی از جوونیت اونجا نهایت لذتو ببری ..دوری و دلتنگی برای خونوادت رو درک میکنم اما ادم نمیتونه همه چیزو با هم داشته یاشه این قانون زندگیه...ایشالا بهترینها در انتظارت باشه

سلام طرلان جان . ممنونم از لطفت . اره دوباره شروع کردم به نوشتن ولی خیلی مرتب نمی نویسم . گهگاهی اونم برای یه موارد خاص میام اینجا . حتما بهت سر می زنم . کمی سرم به خاطر امتحان زبان شلوغه . راجع به کلاسم هم می خوام بنویسم . ممنونم ازت

لیمو جمعه 2 خرداد 1393 ساعت 12:48

ورده جون سلام خوبی؟ الان فقط خواستم بگم خیلی خوشحالم که پیدات کردم. امتحان زبانت را بده منم دفاع کنم ایشالا میام مفصصصصل کامنت میدم. دلم برات تنگ شده بود

سلام لیمو جان . ممنونم ازت . منم خیلی دلم برات تنگ شده . ایشالا که به سلامتی دفاع می کنی و خیالت هم راحت میشه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد